فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)
ما زالت بعد ابیها معصبه الرأس باکیه العین، محترقه القلب.
«بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانی گریان و قلبی سوزان داشت».
* * *
دوران شیرین زندگانی بانوی اسلام فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با رحلت پیامبر(ص) به سرعت سپری شد (هر چند به یک معنی در سراسر زندگی او، دوران شیرینی وجود نداشت، چرا که پیوسته فشارها و جنگها و توطئههای دشمنان بر ضد اسلام و پیامبر آرامش روح فاطمه(س) را بر هم میزد).
با رحلت پیامبر(ص) طوفانهای تازهای از حوادث پیچیده و بحرانی وزیدن گرفت.
احقاد و کینههای بدر، خیبر و حنین که در عصر پیامبر(ص) در زیر خاکستر پنهان بود آشکار گشت.
احزاب منافقین به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام انتقام بگیرند، و هم از خاندان پیامبر.(ص) و فاطمه زهرا(س) در مرکز این دایره بود که تیرهای زهرآگین دشمنان از هر سوی به سوی آن پرتاب میشد.
فراق و جدائی دردناک از پدر از یکسو.
مظلومیت غمانگیز و جانکاه همسرش امیرمؤمنان علی(ع) از سوی دیگر.
توطئههای دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو.
و نگرانی فاطمه از آینده مسلمین و حفظ میراث قرآن، دست به دست هم دادند و قلب و روح پاکش را سخت میفشردند.
فاطمه سلام اللّه علیها نمی خواهد با بیان غمهای خود روح پاک امیرمؤمنان علی(ع) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلافکاریهای امت ضربه دیده، آزردهتر سازد.
به هین دلیل به کنار قبر پیامبر(ص) میرفت و با او درد دل میکرد، و سخنان جانسوزی همچون اخگر آتش که اعماق وجود انسان را میسوزاند، بر زبان میآورد.
«یا ابتاه بقیت و الهه و حیرانه فریده، قد انخمد صوتی و انقطع ظهری و تنغص عیشی»:
«پدرجان بعد از تو، یکه و تنها شدم، حیران و محروم ماندهام صدایم به خاموشی گرائید، و پشتم شکست و آب گوارای زندگی در کامم تلخ شد».
و گاه میگفت:
ماذا علی من شر تربه احمدا
الایشم مدی الزمان غوالیا
صبت علی مصائب لوانها
صبت علی الایام صرن لیالیا
«کسی که خاک پاک پیامبر(ص) را ببوید سزاوار است تا پایان عمر هیچ عطری را نبوید.
بعد از تو ای پدر آنقدر مصائب بر من فرو ریخت که اگر بر روزهای روشن میریخت به صورت شبهای تیره و تار در میآمد».
چرا فاطمه سلام اللّه علیها اینگونه اشک میریزد؟
چرا اینهمه بی تابی میکند؟
چرا همچون اسپند بر آتش، قرار ندارد؟
آخر چرا؟!...
جواب این چراها را باید از زبان خود او بشنویم.
ام سلمه میگوید:
هنگامی که بعد از وفات پیامبر(ص) به دیدن بانوی اسلام فاطمه سلام اللّه علیها رفتم و جویای حال او شدم در پاسخ جملههای پرمعنی را بیان کرد:
اصبحت بین کمد و کرب.
فقد النبی(ص) و ظلم الوصی.
هتک و اللّه حجابه...
و لکنها احقاد بدریه.
و تراث احدیه.
کانت علیها قلوب النفاق مکتمنه.
«از حالم چه میپرسی ای ام سلمه که:
من در میان اندوه و رنج بسیار به سر میبرم:
از یکسو پدرم پیامبر(ص) را از دست دادهام، و از سوی دیگر [با چشم خو میبینم که] به جانشینش [علی بن ابیطالب] ستم شده است.
به خدا سوگند که پرده حرمتش را دریدند... .
ولی من میدانم اینها کینههای بدر.
و انتقامهای «احد» است.
که در قلوب منافقان پنهان و پوشیده بود.
ولی با اینهمه دفاع از او حریم قدس علوی و حمایتش از امیر مؤمنان(ع) در این دوران پر درد و رنج بر کسی پوشیده نیست.
گرچه حیاتش بعد از پدر همانگونه که خود از خدایش تقاضا کرد طولانی نشد و دو سه ماه بیشتر نگذشت که به جوار قرب خدا، و دیدار پدر شتافت، ولی در همین مدت از بذل هرگونه فداکاری و ایثار در حق امیر مؤمنان(ع) و دفاع از اسلام فرو گذاری نکرد.
صلی اللّه علیک یا بنت رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته.
________________________________________
1. مناقب ج 3، ص .62
2. مناقب. ابن شهر آشوب، ج 2، ص .225